آمار بریدا: ژانویهٔ 2010

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

گذشت ایام

سالها گذشت وگذشت
فصلها در پی هم رفت که رفت
ماه ها نیز فقط نام به نام
من چه نمناک و چه خام

وای من تنوع پسند بودم
من فقط نظاره گر بودم
جذب رنگین کمان هر ساله
عمر من انگار بوده صد ساله

می گذشت و گهی صدایی دور
شب و مستی مرا ترانه سرود
همچنان می گذشت این ایام
می رسید هر دم از ترانه پیام

تا کنون شدم چنین حیران
آسمان یکسر ابر بی باران

من فقط نظاره گر بودم
با طبیعت یکی شدم اکنون

برگ زرد خزان شدم ریزان
خشک و دردی عظیم بوده نشان

با زمستان سوز و سرما هم رسید
سردی دی بود و لرزیدن چو بید
می شود عریان طبیعت سرزمین
می شود عریان درونم با یقین

می رسد آیا مجالی تا بهاران هستیم؟
می شوم آیا روان درسبزیش بامستیم؟

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

بهانه

در امتداد بهانه های تلخ تو
چه واژگان مقدسی تکه تکه شدند
و در ابهام خیرگی دو چشمانت
چه فاصله ها بی صدا بجا ماندند
من مبهوت از بهانه ای کهنه
پای لرزانم و تنم سرد است
در عجب مانده ام ز تقدیرم
که چرا سرنوشت من درد است