فرصت
در پی فرصتی کمین کردم
من زدست زمان گریزانم
بی قرار از گذشت این ایام
دورم از معجزه چه بی تابم
در پی فرصتم برای فرار
من فراری تودر پی اسرار
من پر از دلهره تو بی باکی
من پر از آینه تو شکاکی
می گریزم زتو مترسک من
لحظه هایی که رفت از کف من
در غروبی که همچنان دور است
می خورم می روم از اینجا مست
تو و سستی و آسمان کبود
من و آرامشی به جاری رود
من زدست زمان گریزانم
بی قرار از گذشت این ایام
دورم از معجزه چه بی تابم
در پی فرصتم برای فرار
من فراری تودر پی اسرار
من پر از دلهره تو بی باکی
من پر از آینه تو شکاکی
می گریزم زتو مترسک من
لحظه هایی که رفت از کف من
در غروبی که همچنان دور است
می خورم می روم از اینجا مست
تو و سستی و آسمان کبود
من و آرامشی به جاری رود
4 نظر:
می گریزم زتو مترسک من
لحظه هایی که رفت از کف من
doostesh dashtam
مي خوران مي روي از اينجا مست؟
اما تا كجا.
مترسك من هم خيلي حرف است.
تا جایی که دیگر مترسکی نباشد
حتی تا دیار باقی
صاحب نظر عزیز متشکرم
می خوران خیلی بهتر از می خورم جای دارد.تصحیح می شود
اين آرامش مثال رود هميشه در وجودت مانا بريداي نازنينم.
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی