هاله غم
جغد شومی می نشیند لب بومم گه گاه
سنگ سارش نکنید
که گناه از او نیست
شاید از بختک ماست
من به چنگال تو می افتم سخت
دل من می لرزد
شاخه ها می شکند تا سر انگشتانم
تیر می راند تیز
دودخیزان شوم از خاکستر
توشه از شعله تهی ست.
تو بهانه نکنی!
که شبانه سفر آغاز کنی
ومرا دست زمان بسپاری
وتوآهنگ دگر ساز کنی
سنگ سارش نکنید
که گناه از او نیست
شاید از بختک ماست
من به چنگال تو می افتم سخت
دل من می لرزد
شاخه ها می شکند تا سر انگشتانم
تیر می راند تیز
دودخیزان شوم از خاکستر
توشه از شعله تهی ست.
تو بهانه نکنی!
که شبانه سفر آغاز کنی
ومرا دست زمان بسپاری
وتوآهنگ دگر ساز کنی
1 نظر:
خيلي خوب بود
آفرين بريدا
دوستش داشتم
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی